این کتاب با نام اصلی The Instant Millionaire – a Tale of Wisdom And Wealth که به حکایت دولت و فرزانگی ترجمه شده است از معروف ترین آثار مارک فیشر است
خلاصه ی کتاب حکایت دولت و فرزانگی به شرح زیر است :
داستان مربوط به جوانی سی و دو ساله است که در یک شرکت تبلیغاتی کار می کند و به شدت از کارش بیزار و دلزده است و
به دنبال راهی برای افزایش درآمد خود می باشد
در همین حین به توصیه عموی بسیار پولدارش که از جوانی ثروت زیادی کسب کرده است به ملاقات یک پیرمرد میلیونر می رود
که یک میلیونر و ثروتمند خودساخته است و پیرمرد میلیونر در خلال اتفاقاتی بسیار جالب و غیر منتظره نکاتی را به جوان گوشزد می کند که
افراد موفق و ثروتمند با رعایت این نکات همواره در هر شرایطی می توانند به مسیر خود ادامه دهند و به اهداف خود دست یابند
این داستان در پایان یک پرش به آینده و زمانی دارد که جوان داستان به هدفش رسیده است و به ترتیب در کتاب های راه و رسم میلیونر ها
و معبد میلیونر ها اثر مارک فیشر که ادامه ی حکایت دولت فرزانگی و به گونه ای جلد های بعدی آن هستند
درس هایی که جوان تا رسیدن به هدف می آموزد با جزئیات بیان شده اند
خلاصه ای از فصلهای اول تا پنجم این کتاب فوق العاد
حکایت دولت و فرزانگی
فصل 1: حکایت مشاوره مرد جوان با خویشاوندی دولتمند
روزگاری جوانی هوشمند میزیست که می خواست دولتمند شود. او به ستارة بخت خود اعتقاد نداشت. آکنده از نومیدهای دیگر دست و دلش به کار نمیرفت.
در این فکر و رؤیا بود که به کار جدیدی دست بزند و تنگناهای مالیاش را یکباره و برای همیشه از بین ببرد.
او میخواست نویسنده شود تا داستانهایش او را دولتمند و پر آوازه کند، اما جرأت نداشت به کسی بگوید که چه رؤیایی در سر دارد.
بارها تصمیم گرفته بود از کارش استعفا دهد اما نمی توانست، گویی شهامتی که درگذشته او را برای رسیدن به خواستههایش یاری میداد از دست داده بود. روزی که به شدت احساس ناکامی میکردناگهان به کفر دیدار عمویی افتاد که بسیار دولتمند بو. شاید میتوانست اندرزی دهد یا بهتر از ان پولی! عمویش او را بی درنگ پذیرفت اما قبول نکرد که به او وام دهد زیرا بر این باور بود بود که با یان کار به او کمکی نمیکند. پس از گوش سپردن به حکایت ناله و فغان جوا ناز او پرسید آیا فکر می کنی کسی که ده برابر تو در میآورد، هفتهای ده برابر تو کار میکند؟ خیر، بلکه باید در کارش رازی باشد که تو یکسر از آن بی خبری.
عمویش تصمیم گرفت برای کمک او را نزد مردی بفرستد که به او دولتمند آنی میگویند. او این نام را برگزید زیرا مدعی است که پس از کشف راز حقیقی تحول، یک شبه دولتمند شده است.
فصل 2 : حکایت دیدار جوان با باغبانی سالمند
جوان به سوی شهر دولتمند آنی رهسپار شد با هزاران فکر و سؤال در ذهن پس از وارد شدن به امارات مستخدم به او گفت که دولتمند آنی در این لحظه نمیتواند او را ببیند و باید در باغ منتظر بماند. در حال قدم زدن در باغ به باغبان پیری برخورد که به نظر با حیثیت بود.
باغبان از او پرسید: اینجا چه میکنی؟ جوان پاسخ داد: می خواهم دولتمند آنی را ببینیم، جویای اندرزش هستم. باغبان گفت: 10 دلار داری؟ جوان گفت: این تمام پول همراه من است. باغبان گفت: عالیست فقط به هین مقدار احتیاج دارم. بالاخره با تمام شکو تردید تمام دارایی همراهش را به باغبان داد، در صورتی که بعد از چند دقیقه فهمید که باغبان 000/25 دلار به عنوان پول توجیبی به همراه دارد،اول خشمگین ولی بعد متوجه شد که او همان دولتمند آنی است.
اولین قدم این بود که جوان بخواهد دولتمند شود و با صدای بلند فکر کند آنها برای صرف شام روبروی هم نشستند دولتمند جام شرابش را بلند کرد و گفت بیا به سلامتی نخستین میلیون دلار تو بنوشیم.
در طول صرف شام جوان فهمید که باید از کارش لذت ببرد و از اسرار دولتمند شدن آگاه شود و با شور و اشتیاق طالب آن باشد.
فصل 3 : حکایت آموزش جوان، برای غنیمت شمردن فرصت و خطر
دولتمند از جوان میپرسد: اگر پول داشتی حاضر بودی چقدر برای اسرار دولتمندی بپردازی اولین رقمی که به ذهنت می رسد بگو.
جوان میگوید: صد دلار.
پیر مرد می خندد می گوید پس واقعاً معتقد به وجود این اسرار نیستی. فرصت دیگری به جوان داد، اینبار پاسخ میدهد: فراموش مکنید که ورشکستهام. دولتمند ندا داد: از ازل دولتمندان از پول دیگران سود جسته اند تا بر دارایی شان افزوده اند.
دسته چکت همراهت هست؟ جوان دسته چکش را در حالی که شکس داشت به پیر مرد داد، موجودی آن چهار دلار و نیم بود.
دولتمند قلمی به جوان داد و گفت رقم موردنظرت را بنویس، جوان گفت نمی دانم چه بنویسم! دولتمند گفت خوب بنویس.
25000دلار یا اگر کم است 000/50 دلار.
جوان گفت ولی این چک هرگز پاس نمی شود و برگشت می خورد.
دولتمند جواب داد. من بزرگترین معاملهام را همین گونه انجام دادم. چکی به مبلغ 000/25 دلار امضا کردم و به دست و پا افتادم آن را تهیه کنم.
اشخاصی که صبر میکنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد، هرگز کاری را به انجام نمی رسانند»
اگر می خواهی در زندگی موفق شوی، باید مطمئن باشی که حق انتخاب نداری» پس اکنون پشت خود را به دیوار بچسبان و آن چک را به من بده.
جوان هنوز تردید داشت که چک را امضاء کند، دولتمند گفت بیا با یانت سکه شیر یا خط بیاوریم، اگر تو بردی 000/25 دلار جیبم را به تو میدم، اگر من بردم توچک را امضاء کن.
جوان در صورتی که تاریخ چک برای یکسال دیگر باشد حاضر به شرط بندی شد. شرط را باخت و با دستی لرزان امضاء کرد. سپس پیر مرد نامهای به او داد و گفت تا زمانی که در اتاقت تنها نشدی نامه را باز نکن.
جوان قول داد و کنجکاوانه به اتاقش رفت.
فصل 4 : حکایت به حبس افتادن جوان
بالاخره جوان در اتاقش تنها ماند، اتاقی بسیار مجلل با یک پنجره که از سطح زمین بسیار فاصله داشت.
نامه را گشود، در کمال تعجب صفحه را خالی و سفید یافت.
احساس کرد چقدر ابله است که در مقابل یک نامه سفید مبلغ گزافی پرداخت کرده، او اغفال شده بود. تصمیم گرفت فرار کند. شاید زندگیش در خطر باشد، اما در از بیرون قفل شده بود و هرچه زنگ زد مستخدم نیامد، زندانی شده بود. روی تخت دراز کشید و پس از کلی پریشانی خواب او را ربود.
فصل 5 : حکایت آموزش ایمان
صبح بعد جوان تنها اندیشه اش این بود که پی رمرد را بیابد؛ اسرارش را ب او بدهد و چکش را پس بگیرد. به سمت در رفت دیگر قفل نبود. پیر مرد را سر میز صبحانه یافت که داشت سبکه را به هوا میانداخت. جوان رادید و گفت فقط 15 بار بلدم به صورتی یندازم که میخواهم باز 11 ببازم. جوان دریافت که دیروز کلک خورده، پیر مرد گفت من فقط مهارتم را به کار گرفتم بعضیها شرافت را با مهارت اشتباه می گیرند و این دو با هم متفاوتند جوان گفت شما به من کلک زدید. دولتمند جواب داد: ان راز دولت است. پیر مرد گفت شما بصرت ندارید این کاملاً طبیعی است، ذهنتان هنوز نابالغ است، هر بار به شک افتادی به یاد بیاور که نبوغ در سادگی است. ابتدا قبول این موضوع مشکل است، ولی بعد از زمانی فهم و ادراکش آغاز میشود.
دقیقاً با تمام وجودم همین امید را داشتم فهم ـ و ادراک»
پس از شما می خوهم اندکی ایمان داشته باشی، اگر رازی وجود داشته باشد به خاطر ایمان صاحبمیشوی و اگر نه چیزی را از دست نمیدهد.
خرید اینترنتی , خرید پستی, خرید پستی و اینترنتی کالا , خرید عینک آفتابی جدید , خرید ساعت مچی جدید مردانه , خرید ساعت مچی زنانه جدید , خرید اینترنتی کالا